بدون طراحی نفس هم نمیکشیم !!
آقا داستان چیه که ما انقدر روی طراحی و بهتر بگم “
فرایند اصولی طراحی” پافشاری میکنیم؟ عرض میکنم.
در حوزه تخصصی ما -
اقلام نقطه فروش، نقطه تماس، برندینگ و تبلیغات - هرکاری که از صفر طراحی نشود از دو حالت خارج نیست؛ یا صرفا یک ایده است که خیلی ملاحظات در اون دیده نشده و هر زمان از عمر مصرفش امکان بروز مشکل وجود داره، یا کپی برداری هست که در این حالت هم بالاخره اون کسی که برای اولین بار محصول رو ارائه کرده یک فرایند طراحی رو گذرونده.
حالا مگه در فرایند طراحی چه اتفاقاتی رخ میده که از خروجی کار مطمئن تریم؟ از چند منظر باید به این سوال پاسخ داد.
اول - عامل انجام دهنده کار :
خیلی فرق هست بین شخصی که سالهای عمر خودش رو بری یادگیری و تجربه آکادمیک و عملیِ علم طراحی گذاشته و در پروژههای فراوانی با روشهای تولید، تکنیکهای یده پردازی، دغدغههای مشتری، بالا و پایینهای کار روبرو شده و هر روز دنبال آپدیت کردن خودش با علم دنیا بوده، تا شخصی که صرفاً تجربی برخی از روشهای تولید رو یاد گرفته، یا صرفاً تحصیلات آکادمیک داشته و باقی افراد که دانستههاشون محترم و ارزشمنده اما برای اعتماد مشتری و سپردن آبرو و اعتبار و منابع مالی یک سازمان بهشون خیلی کم و خطرناکه.
شخصیت حالت اول وقتی وارد پروژهای بشه ترکیبی از تمام علم و تجربه خودش و اساتیدش رو استفاده میکنه و ناخودآگاه اعتماد بیشتری برای مشتری ایجاد خواهد شد. ضمن اینکه دوستان و دایره ارتباطی چنین فردی طبیعتاً و در اکثر موارد معتبرتر و آگاهتر هستند.
خیلی فرق هست بین شخصی که سالهای عمر خودش رو بری یادگیری و تجربه آکادمیک و عملیِ علم طراحی گذاشته و با دغدغههای مشتری روبرو شده، تا شخصی که صرفاً تجربی برخی از روشهای تولید رو یاد گرفته، یا صرفاً تحصیلات آکادمیک داشته
دوم - فرایند انجام کار :
گرفتن بریف، بازخوانی بریف، چک کردن با مشتری، مشخص کردن الویتها و ضرورتها، ایده پردازی تیمی و یا مشترک با مشتری، مایند مپ کردن و ارائه به مشتری، توسعه ایده، رندرینگ، فنی سازی اولیه جهت برآورد حدودی هزینهها، فنی سازی نهایی جهت تولید، درنظر داشتن نحوه تولید و روشی که احتمالا کارگرها در برخورد با اون به مشکل برخورد میکنند، پیش بینی مشکلات احتمالی و طراحی راه حلهای جایگزین، آمادهسازی چک لیست پروژه برای اجرا، پیگیری اعضای تیم در خصوص درست انجام شدنِ مراحل و اقدامات، نظارت بر تحویل و چک کردن محصول در موقع استفاده تا زمان بلااستفاده شدنش، همگی جزو فرایند طراحی به حساب میاد.
بعید میدونم غیر از یک تیم کامل و حرفهای، کسی این همه وظیفه رو با دقت انجام بده!
سوم - احساس مشتری :
جدا از معیارهای فنی و تخصصی که دیدیم، فاکتورهای دیگری هم هست که یکیش حس خاص بودن و استفاده از امکانات باکیفیت است. این حس که “ ما داریم با یک تیم حرفهای و بهروز کار میکنیم” چند سطح از نیازهای مشتری رو برطرف میکنه. ( بارها باهاش برخورد کردیم )
خودتون میتونید عوامل دیگری که تجربه کردید رو هم مطرح کنید. البته کار کردن بر اساس اصول طراحی سختیهایی هم داره که میتونید شما کامنت بذارید. من نمیگم!