وانشان , تا ابد طراح تا ابد خلاق
قریب به ان سال پیش از شروع تاریخ، در زمانی که پادشاه استندوست بر زمین و زمان حکمرانی میکرد رسم بر ین بود که مردم از نقاط مختلف زمین برای او هدایایی با ارزش و بیارزش درهم و جاگیر به سوغات میآوردند! در مقابل، استندوست نیز از آنجا که فردی شریف و قدرشناس بود، هدیهای ارزشمند و ساخته شده توسط هنرمندان و صنعتگران قصر خویش به مردم عوض میداد. پس از چندین سال ، روزی ظاهر بیقواره هدایا سرا و انبار قصر ، پادشاه را آزرد و موجب اعتراض وی شد. به همین جهت دستور داد پیکهایی به جای جای زمین روانه شوند و دغدغه او را بازگویند تا هرکه پاسخی مناسب تقدیم کرد سکههای طلا بر سرش ریزد، آنقدَر که از سنگینی طلا کمر خم شود و دوال پاره!
پیک ها از خلوت ترین مسیرها به مقصدها روانه شدند و پیام پادشاه را بر در و دیوار کوفاندند. مشاور اعظم پادشاه نیز به همراه یک تیم ان نفره به جزیرهای سفر کرد که آوازه خلاقیت مردمانش را از پیش شنیده بود، “
جزیره وانشان”. هنگامی که کشتی مشاور قصد پهلو گرفتن کرد، شخصی در ساحل اهرمی را به حرکت درآورد و درب پارکینگ اختصاصی مهمانان ویژه باز شد (بی آنکه بداند پارکینگ چیست و برای چه استفاده میشود) سپس درختی چرخدار به سمت کشتی رفت تا مسافران را به حالت راپ سوئینگ وارد جزیره کند (بی آنکه بدانند قرار است به فنا روند).
وانشان جای عجیبی بود!
در مسیر درختانی دیده میشد که قسمتی از تنه آنها برش خوره و فضای هندسی منفی ایجاد شده در آن با پلکسی گلاس تزیین شده بود که در آن فضاها اقلام posm نگهداری میکردند (غافل از اینکه در آن زمان هنوز نقطه فروش معنا نشده بود) خلاقیت و اعجاب حتی در ابزار مردمانش هم دیده میشد. آنها اسمارت فون داشتند!! با ذغال روی در و دیوار شهر اتود میزدند و شخصی که معروف بود حافظه مغزش ۲۰ ترا است پایان روز تمام اتودها را سیو نموده و پاک میکرد.
در نهایت مشاور اعظم تعدادی از وانشانیها را به قصر برد تا دغدغه استندوست را درمان کنند. آنها بلافاصله به سنت قدیمی بریفگیری پرداختند ( چیزی شبیه کره گرفتن ) و پس از هفت شبانه روز کار مداوم سرای هدایا و انبار را طوری دیزاین نمودند که تا ان سال پس از آن نیز امکان چیدمان وجود داشت. ترکیبی از چوب درخت و آینه و پلکسی گلاس و کرم شبتاب جهت نورپردازی استفاده و برای آن درب ضد سرقت تعبیه کردند که ریموت داشت! (بی آنکه...)
آنها به جهت ادای احترام به پادشاه نام اثر و ساخته خود را “استند” گذاشته و هر سازهای که معیارهای مورد قبول استندوست را داشت مهر “استاندارد” بر آن داغ زدند. پادشاه نیز به نشانه قدردانی از تیم وانشان، پس از خم کردن کمر طراحان زیر بار طلا، عنوان “
تا ابد طراح ، تا ابد خلاق” را به آنها اعطا فرمود.
پادشاه به پاس قدردانی از هنر و صنعتگری وانشانها ، عنوان “تا ابد طراح ، تا ابد خلاق” را به ایشان اعطا فرمود.
البته ان سال پس از این ماجرا ، یخبندانی عظیم و وسیع ، زمین را فرا گرفت و حکومت استندوست یکهو تمام شد. وانشانیها اما از آنجا که بخاری را اختراع کرده بودند زنده ماندند. امروز از نسل آنها،
شرکت وانیشا در تهران میزیَد که اگرچه دیگر جزیره اختصاصی ندارد، اما همچنان طراح و همچنان خلاق است و در پی آن است تا همواره بماند...
1 دیدگاه
نمیدونستم ریشه کلمه “استند” از پادشاه استندوست میاد!!! بامزه بود حسین.. مرسی 🙂